Navashid

بخشی از کتاب ” در اسارت فرهنگ” اثر خانم طاهره شیخ الاسلام

بخشی از کتاب ” در اسارت فرهنگ” اثر خانم طاهره شیخ الاسلام

این کتاب به زبانی ساده به تشریح معضلات فردی و اجتماعی ما و ریشه یابی خلقیات و صفاتی می پردازد که به دلیل ترس، فقر و بى‏عدالتى در طول قرون و در راستاى تنازع بقا در ما به‏ وجود آمده‏اند. ویژگیهایی که در تکرار خویش و در گذار از نسلها در ما نهادینه شده و همراه با آداب و رسومى که زاده همان شرایط بوده‏ اند، بخشى از هویت فرهنگى ما را ساخته ‏اند.  ویژگیهایی چون مخفی کاری، زخم خوردن و دم بر نیاوردن، صادق نبودن در گفتار، تحمل نکردن انتقاد، قسم خوردن برای برای اثبات مدعا ، تعظیم و تمجید های بی محتوا به منظور تقرب به مافوق، مبالغه در سخن گفتن جهت باورندان خویش به دیگران،  گوشه و کنایه زدن برای فرار از عواقب صراحت، تفسیر و تاویل های افراطی از کلام دیگران، غیبت کردن، تهمت زدن، شایعه ساختن، بنده پروری و بت سازی، کوچک کردن دیگران برای بالا بردن خود و بالاخره پدیده دهشتناکی به نام آبروداری.

این کتاب در سه قسمت تنظیم شده است. در قسمت نخست با عنوان “کالبد شکافی درد” به گونه ای فشرده توجه خوانندگان به ویژگیها، آداب، عادات و رسومی جلب می شود که به نام فرهنگ ما را در خود اسیر نموده اند. در قسمت دوم با عنوان “ملل آزاد دنیا چه بودند و چگونه این شدند” مختصرا به ذکر دلایلی پرداخته شده که باعث شد غرب از دوران سیاه قرون وسطایی خود بیرون آید و به لحاظ خلق و خو و رفتارهای فردی و جمعی از ما متفاوت شود. این بخش همچنین به آثار زیانباری می پردازد که تقلید بی رویه از غرب برایمان به ارمغان آورده است. قسمت سوم در چهار باب تنظیم شده است که به ترتیب به اثرات ترس، فقر، نابرابری و مقایسه در بوجود آمدن ویژگیها و رفتارهای فردی و جمعی ما می پردازد و در نهایت کتاب با سخن آخر پایان می یابد که در خود امید آغازی دارد.

.

در باب اول ساختار اجتماعی ما بشکل هرمی مجسم می شود که در آن بدلیل عدم وجود قانون هر کس در هر پله ای که قرار گرفته باشد می تواند به کسانی که در سطوح پایین تر از او قرار گرفته و یا به گونه ای به خدمات او نیاز دارند اعمال قدرت نماید، به‏عنوان مثال رئیس می تواند کارمندش را اخراج کند، پزشک می تواند در معالجه بیمار، سهل‏انگارى نموده و او را معلول نموده و یا با خطر جانى مواجه نماید، کارمند می تواند کار ارباب رجوع را راه نیاندازد، حتى نانوا و قصاب و بقال می توانند نان و گوشت و برنج را به مشترى نفروخته یا جنس بنجل به او قالب کنند. طبیعتا در چنین شرایطی افراد از کسانی که در این سلسله مراتب از آنان قوی ترند می ترسند و در جهت حمایت از خویش سعی در جلب رضایت آنان می نمایند. این جلب رضایت از طریق سکوت، سازش، تعریف و تمجید، چاپلوسی، تعظیم و تکریم، دستبوسی، پیشکش هدیه و غیره صورت می گیرد.

نویسنده بر این باور است که چون واژه «ترس» از مافوق «موجودى هولناک» و از مادون «موجودى ترسو و ضعیف‏النفس» در ذهن مجسم مى‏کند و این هر دو تصویر ناخوشایندند واژه « احترام» را جایگزین آن کردیم و بدین ترتیب از مافوق شخصی «محترم » و از مادون فردی «مودب» ساختیم و با این کار قبح این اعمال را پوشانده و هر دو طرف را از احساسات بد و ناخوشایند بری نمودیم.

احترام خوانده شدن تعریف و تمجید و تایید  باعث شده که صراحت و صداقت و انتقاد بهر شکلی توهین تلقی شود و کسی آنرا بر نتابد. شاید این یکی از نکات کلیدی در انتقاد ناپذیری ما ایرانیان باشد که تا کنون از چشم بسیاری از جامعه شناسان و فرهنگ پژوهان مخفی مانده است.

 وقتی انتقاد توهین تلقی شود جرات انتقاد کردن نیز از بین می رود  و با توجه به اینکه اصلاح  یک جامعه از طریق نقد صورت می گیرد متوجه می شویم که چرا جامعه ما تا کنون در کمتر زمینه ای به پیشرفت درخوری نایل شده است.

در باب دوم آداب و عاداتی چون  مهمان نوازی، تعارف، رودربایستی، آبروداری، خونگرمی، دست و دلبازی و هم چنین حرمتهایی چون حرمت پدر، مادر، استاد، معلم، رئیس، رفیق، همسایه، و بخصوص حرمت نان و نمک مورد بررسی قرار می گیرد. حرمتهایی که در فرهنگ ما جایگاه ویژه ای دارند، بطوریکه وقتی ما بین حفظ این حرمتها و حفظ حرمت قانون و حق قرار می گیریم  خواسته یا ناخواسته اولی ها را انتخاب می کنیم چرا که اگر نکنیم به نمک خوری و نمکدان شکنی، نامردی و نا رفیقی متهم می شویم.  به اعتقاد نویسنده حفظ همین حرمتهاست که نمی گذارد  نه تنها مردمان عادی بلکه مسئولان بالای مملکت  نیز قانون را در مورد دوستان و رفقایشان به اجرا گذارند. در جهت حفظ حرمت نان و نمک و اثبات مروت و مردانگی است هر کس به مسند قدرتی می نشیند نه شایستگان را، که افراد قوم و قبیله خود را به کار می گمارد و انتخاب شده گان  نیز با تایید و تسلیم در برابر فرامین ولی نعمتان خود،  حرمت این بزرگواری و بخشش را پاس می دارند.

باب سوم  به تبعیض جنسی، سنی، اجتماعی، و اثرات ویرانگر آن بر خلق و خو و رفتارهای ما پرداخته شده و باب چهارم به تاثیر مقایسه‏هاى ناسالم بر روح و روان و رفتارهای فردی و اجتماعی ما می پردازد. مقایسه هایی که معمولاً به بهترى و بدترى و نهایتاً به تحسین یک فرد و به تحقیر دیگری مى‏انجامد. این مقایسه ها که از بدو کودکی در خانه شروع  می شود و سپس در مدرسه  و جامعه تداوم پیدا می کند باعث بوجود آمدن ویژگیهایی چون حسادت، کینه توزی، بدخواهی، از بین رفتن اعتماد به نفس و هم چنین عدم قبول اشتباهات، توجیه خطاها، عیب جویی از دیگران، کوچک کردن دیگران برای بالابردن خود و …. می گردد.

نویسنده بر این باور است که با حفظ و تداوم ویژگیها و رفتارهایی که حاصل ناامنی، فقر، بیعدالتی و بی قانونی هستند نمی توان به امنیت و عدالت اجتماعی رسید.  به بیان دیگر نمی توان با مسخره کردن افراد به خاطر لهجه، قومیت، جنسیت و هم چنین با پارتی بازی و رفیق نوازی عدالت برقرار کرد،  با چاپلوسی و تعریف و تمجید بی رویه و عادتی از یکدیگر صداقت را رواج داد، و با ایجاد رعب و وحشت در دیگران از طریق واکنشهای تند به انتقاداتشان، صراحت بیان بوجود آورد.

با توجه به اینکه زمینه ساز اقتصاد، سیاست، ادبیات و روابط اجتماعی سالم بستر سالم فرهنگی است، می توان دریافت چرا ما در هیچیک از این زمینه ها تا کنون به رشد درخوری نرسیده ایم و بعبارتی در رده کشورهای عقب مانده قرار داریم.

در این کتاب ضمن ارایه راهکارهایی از تمامی جامعه شناسان، روانشناسان مسایل اجتماعی، متخصصین مسایل فرهنگی و مسئولین دلسوز در جهت برون رفت از این اسارت فرهنگی استمداد گردیده است.

تهیه کتاب از کتابفروشی های چاپخش (۶۶۴۰۴۱۱۰)، اختران (۶۶۴۱۱۴۲۹) و مولی (۶۶۴۰۹۲۴۳) و کلیه فروشگاههای شهر کتاب در تهران و شهرستانها.

تماس با نویسنده: tarashey@gmail.com